من به تو می اندیشم
به گل سرخی که در دست داریم
به خدایی
که هر روز رنگ میبازد
و کودکانی که باورش دارند
من به تو می اندیشم
به گلهایی که در باغ پژمردند
به دروغ هراسناک تاریخ
و قهرمانانی که فراموش شدند
من به تو می اندیشم
به لبهایی که بی بوسه پژمردند
به آرزوهای گناه در قلب دخترکان
به سیل نرم هوس در رگهای شرم
و تپش گرم بلوغ در نگاهشان
به تو می اندیشم و به شوق
به تو می ا ندیشم و سکوت
به تو می اندیشم که دوستت دارم
به واژه های تو
که از لبان من جاریست
به نگاه من
که در چشمان توست
به انتظاری سرد پشت فرسنگها راه
و لرزش پای زمان در ساعت