شعر
هجا های خستگی من است
که در تکرار لحظه هایم
ذره ذره زهر می ریزد
اشک
ترنم لحظات بارانی من است
که از لختی احساسم می تراود
تا مرا رسوا تر ببینی
تخلص جالبی داری.........شعر کوتاه و کاملی بود
بزرگوار از محبت سبز شما در سرخی عشق سپاسگزارم و آرزویم آرزوی شما ......
به شوق آ نکه بیایی ببینمت یک بارچه قدر بی تو نشستم کنار این دیوارشبیه سقف ترک خورده زیر بارش اشک...هزار مرتبه در خویش گشته ام آواردرآر تیغ و بکش !! راحتم بکن ای عشقشکار زخمی خود را مده چنین آزاردل مترسکیم در سکوت پو سید٬ آی!!!کجاست سایه ی گنجشک های شالیزار؟بجز تو هیچکس آرامشم نخواهد داد بیا دوباره قدم روی چشم من بگذار به من هم سر بزنید. نظر تون در رابطه با تبادل لینک چیه؟
تخلص جالبی داری.........
شعر کوتاه و کاملی بود
بزرگوار
از محبت سبز شما در سرخی عشق سپاسگزارم و آرزویم آرزوی شما ......
به شوق آ نکه بیایی ببینمت یک بار
چه قدر بی تو نشستم کنار این دیوار
شبیه سقف ترک خورده زیر بارش اشک...
هزار مرتبه در خویش گشته ام آوار
درآر تیغ و بکش !! راحتم بکن ای عشق
شکار زخمی خود را مده چنین آزار
دل مترسکیم در سکوت پو سید٬ آی!!!
کجاست سایه ی گنجشک های شالیزار؟
بجز تو هیچکس آرامشم نخواهد داد
بیا دوباره قدم روی چشم من بگذار
به من هم سر بزنید. نظر تون در رابطه با تبادل لینک چیه؟